مرو ای دوست
مرو ای دوست
مرو از دست من ای یار
که منم زنده به بوی تو به گل روی تو
بنشین تا بنشانی نفسی آتش دل
بنشین تا برسم مگر به شب موی تو
تو نباشی چه امیدی به دل خسته من
تو که خاموشی بی تو به شام و سحر چه کنم با غم تو
چه کنم با دل تنها که نشد باور من
تو و ویرانی خاموشی
کوهم اگر چه کنم با غم تو