همسفر سفرت بخیر تا رسیدن به ستاره
همسفر حرف ها و وعدهای ما خواب و خیاله
وقتی اسمون غربت بغضشو پیش تو وا کرد
وقتی که جاده تو رو همسفر صدا کرد
رفتی تا نور ستاره . رو بال و پر ابرا
فهمیدم که قسمت اینه دیگه باید سر کرد
واسه دیدن چشمات . واسه دیدن روی نازت
واسه شنیدن صدات . توی خواب باید سفر کرد
پنج وارونه چه معنا دارد
خواهر کوچکم از من پرسید
من به او خندیدم
کمی آرزده و حیرت زده گفت :
روی دیوار درختان دیدم
باز هم خندیدم
گفت: فاتح پسر همسایه پنج وارونه به مینو می داد
بغلش کردم و بوسیدم وگفتم :
آن زمانی که باران بی وقفه عشق سقف کوتاه دلت را خم کرد
خواهی فهمید پنج وارونه چه معنا دارد ...
ای عاشق در انتظار چه نشسته ای
در انتظار بادهای پاییزی بارانهای بهاری
برگهای زرد یا شکوفه های ارغوانی
در انتظار کدامی ... انتظار بیهوده است
پنجره را باز کن جدار را بشکن
غبار را بشوی و خاطره ها را به خاطره ها بسپار
تا پایان پایان ها مانده است
این است زندگی
این است روزگار...
مرو ای دوست
مرو ای دوست
مرو از دست من ای یار
که منم زنده به بوی تو به گل روی تو
بنشین تا بنشانی نفسی آتش دل
بنشین تا برسم مگر به شب موی تو
تو نباشی چه امیدی به دل خسته من
تو که خاموشی بی تو به شام و سحر چه کنم با غم تو
چه کنم با دل تنها که نشد باور من
تو و ویرانی خاموشی
کوهم اگر چه کنم با غم تو