ساحل امید من ویران شده
عقده ای روی دلم سنگین شده
رد پای دوست لیکن گم شده
اشکهایی جای آن جاری شده
رودهایی خشک و بی آب شده
دل هایی لیک افسون تر شده
مهربانی هایم فراموشت شده
دلنوازی هایت برایم پایان شده
یاد روزهایی که سپری شده
یاد حرفهایی که گفته شده
من برگ خسته ام بالای این درخت
زیبایی رفته ام در پای این درخت
گویی زیاد رفت آن روزهای سرد
من بودم آن زمان رویای این درخت
هم مونس تو شد این آشنای پیر
بادو تگرگ وبرف فردای این درخت
من میروم ولی فردا همیشه هست
اینک شماو باز فردای این درخت
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
| |||||||||||||||
|
|
| |||||||||||||||
|
|
|
محکوم.......... | |
تو را به دادگاه خواهند کشید . شاید به حبس ابد محکوم شوی جزییات جنایتت معلوم نیست اما اثر انگشتت را روی قلبی شکسته یافته اند |
بودیم و کسی قدر نمیداشت که بودیم... | |