MLOVEA سایتی برای عاشقان ایران زمین

دارای شعر .نامه. مطلب.جوک . گالری عکس .لینگستان سایت های ایرانی .مقاله .مطالب پند آموز

MLOVEA سایتی برای عاشقان ایران زمین

دارای شعر .نامه. مطلب.جوک . گالری عکس .لینگستان سایت های ایرانی .مقاله .مطالب پند آموز

جوک و لطیفه

دو نفر در طول مهمانی کنار هم نشسته بودند و در طول دو ساعت یک کلمه هم با هم حرف زدند. پس از دو ساعت یکی از آنها به دیگری گفت: پیشنهاد می‏کنم حالا در مورد موضوع دیگری سکوت کنیم!
 
 
****
ـــــــــــــــــــــــ
به غضنفر گفتند: ۱۷ شهریور چه روزیه؟ کمی فکر کرد و گفت: فکر می کنم ۱۵ خرداد باشه!
 
 
 
ــــــــــــــــــــــــ
غضنفر دو تا بلوک سیمانی رو گذاشته بوده رو دوشش،‌ داشته می‌برده بالای ساختمون. صاحب‌کارش بهش میگه: تو که فرقون داری،‌ چرا اینا رو میگذاری رو کولت؟! غضنفر میگه: ‌اون دفعه با فرقون بردم، اون چرخش پشتم رو اذیت می‌کرد!
 
ــــــــــــــــــــــــــ
 
اصفهانیه موز می‌خوره معده‌اش تعجب می کنه !
 
ــــــــــــــــــــــــــ
 
بهمن و علی(اصفهانی) سرباز بودن. بهمن میمیره، علی میره برای خانواده بهمن تلگراف بزنه که بهمن مرده. مسئول تلگراف‌خونه می‌گه: هر کلمه هزار تومان، برای تاریخ و امضا هم پول نمی‌گیریم. علی می‌گه بنویس: بهمن تیر خرداد مرداد !
 
ـــــــــــــــــــــــــــ
 
غضنفر عقب عقب راه میرفته، ازش میپرسند: چرا اینجوری راه میری؟ میگه:آخه بچه‌ها میگن از پشت شبیه آلن دلونی!
 
ـــــــــــــــــــــــــــ
 
به غضنفر میگن چرا زن نمیگیری؟ میگه: ای بابا، کی میاد زنش رو بده به ما؟!
 
ـــــــــــــــــــــــــــ
 
باباهه (حواسش نبوده که کلاهش سرشه) به بچه‌اش می‌گه برو کلاه منو بیار. بچه می‌گه: بابا کلاهت که رو سرته! باباهه می‌گه: اه...پس...نمی‌خواد بری بیاریش!
 
ـــــــــــــــــــــــــــ
 
لطفا نظر بدهید
برای ارسال جوک به ایمیل زیر بفرستید
Javan_66@yahoo.com

مهمانی

دو نفر در طول مهمانی کنار هم نشسته بودند و در طول دو ساعت یک کلمه هم با هم حرف زدند. پس از دو ساعت یکی از آنها به دیگری گفت: پیشنهاد می‏کنم حالا در مورد موضوع دیگری سکوت کنیم!

زمونه

حه رسمی داری تو آهای زمونه
که هرروز یه گوشت عاشق کشونه
هزارون ساله که میحنگه آدم
نمیدونه هنوز غرق حنونه.......

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چون پر از غمم crying crying crying crying crying
_________________
خسته ام ای روزگار لعنتی
خسته ام از این هوای غربتی
خسته ام از آسمون و از زمین
از تمام دشمنان در کمین

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای گفتن من شعر هم به گل مرده
نمانده عمری و صدها سخن به دل مانده
صدا که مرحم فریاد بود زخم مرا
به پیش درد عزیم دلم خجل مانده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اونی که مدعی بود عاشقته
بی خبر رفت

زیبا بود
_________________
**
من پر از راه و بی راهم
گرچه خمیده تر از دیروز
آمده ام تا مامنی باشم برای زایمان گل سرخ

***

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دیروز که دلم پیش دلت بود گرو
دستان مرا سخت فشردی که نرو
امروز که دلت میل دیگری دارد
کفشان مرا جفت نمودی که برو

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کی دله تورو شکست در قلبتو کی بست
مُهره من زد روی لبهات جلو چشمات آینه بست
یکی تو دلت نشست زدو همچی رو شکست
حالا هر عشقی می بینی فکر میکنی یه بازی هست

خسته شدم از انتظار انگار لجه باهام این روزگار
تو هم برو... برو تنهام بزار تو این غربت تو این دیار
دره قلبه تو طلسمه عشقم برات فقط یه اسمه
شدم عاشق مایوس یه قصه
آه ه ه ه ه ه ه ه ه.................
باورکن حرفای منو اینا حرفه دلمه
نزار برم که گم بشم تود یه دنیای دیگه
crying crying crying crying crying crying crying crying crying crying

 

یاهو از نظر شعرا

شکلک های یاهو مسنجر از دید شاعران ایرانی
 
با چنین صورت که از معنی پر است
سخت بی‌معنی بود صورتگری...
سیف فرغانی

تصور کنید که در خیال‌پردازی و ملغمه‌ای از سنت و تجدد، برای هر یک از شکلک‌های یاهو یا همان Emoticons شعری متصور شد! برای هر شکلک یک بیت آورده شده است. ببینیم چه مطایبه‌ای از کار درمی‌آید:
----------------

ز جان شیرین‌تری ای چشمه‌ی نوش
سزد گر گیرمت چون جان در آغوش
نظامی
 
----------------

لبخند معاوضه کن با جان شهریار
تا من به شوق این دهم و آن ستانمت
شهریار
 
----------------

چگونه شاد شود اندرون غمگینم؟
به اختیار که از اختیار بیرون است
حافظ
 
----------------

به چشمک این همه مژگان به هم مزن یارا!
که این دو فتنه به هم می‌زنند دنیا را
شهریار
 
----------------

گاهی به نوشخند لبت را اشاره کن
ما را به هیچ صاحب عمر دوباره کن
فروغی بسطامی
 
----------------

خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات
چه‌هاست در سر این قطره محال‌اندیش
حافظ
 
----------------

عجب عجب که برون آمدی به پرسش من
ببین ببین که چه بی‌طاقتم ز شیدایی
مولانا
 
----------------

آرامِ دل غمگین، جز دوست کسی مگزین
فی‌الجمله همه او بین، زیرا همه او دیدم
فخرالدین عراقی
 
----------------

منم شرمنده زین یاری که کردی
همین باشد وفاداری که کردی
وحشی بافقی
 
----------------

بده یک بوسه تا ده واستانی
از این به چون بود بازارگانی!؟
نظامی
 
----------------

ما را همین بس است که داریم درد عشق
مقصود ما ز وصل تو بوس و کنار نیست
عبید زاکانی
 
----------------

چندین شکستِ کارِ منِ دلشکسته چیست؟
ای هرزه‌گرد مگر نیست کار دگرت؟
وحشی بافقی
 
----------------

مرا هجران گسست از هم، رگ و بند
مرا شمشیر زد گیتی، تو را مشت
پروین اعتصامی
 
----------------

گفتی تو نه گوشی (!) که سخن گویمت از عشق
ای نادره گفتار کجا گوش‌تر از من؟
شهریار
 
----------------

آخرالامر گل کوزه‌گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
حافظ
----------------

جمالش کرد حیرانم، چه ماه است آن نمی‌دانم
که چشم از کشف ماهیت، نمی‌بندد تأمل را
اوحدی مراغه‌ای
----------------

کی توان حق گفت جز زیر لحاف
با تو ای خشم‌آور آتش‌سجاف!
مولانا
----------------

دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف
ای خضر پی‌خجسته مدد کن به همتم
حافظ
----------------

در راه عشق وسوسه‌ی اهرمن بسی است
پیش آی گوش دل به پیام سروش کن
حافظ
----------------

خواهم از گریه دهم خانه به سیلاب امشب
دوستان را خبر از چشم پرآبم مکنید
محتشم کاشانی
----------------

می می‌کشیم و خنده‌ی مستانه می‌زنیم
با این دو روزه‌ی عمر چه‌ها می‌کنیم ما
صائب تبریزی
----------------

به حال سعدی بیچاره قهقهه چه زنی
که چاره در غم تو، های های می‌داند
سعدی
----------------

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
حافظ
----------------

تو را زین پس جز فرشته نخوانم
ازیرا که تو آدمی را نمانی!
فرخی سیستانی
----------------

آن دگر گفت ای گروه زرپرست
جمله خاصیت مرا چشم اندرست
مولانا
----------------

مکن از خواب بیدارم خدا را
که دارم خلوتی خوش با خیالش
حافظ
----------------

خواب مرگم باد اگر دور از تو خوابم آرزوست
خون خورم بی‌چشم مستت گر شرابم آرزوست
اهلی شیرازی
----------------

چون نماید به تو این دولت روی
رو در آن آر و به کس هیچ مگوی
جامی
----------------

نمی‌دانم که دردم را سبب چیست؟
همی دانم که درمانم تویی بس
اوحدی مراغه‌ای
----------------

گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
حافظ
----------------

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
حافظ
----------------

آه از راه محبت که چه بی‌پایان است
با دو منزل که یکی وصل و یکی هجران است
صیدی
----------------

مرا صائب به فکر کار عشق انداخت بیکاری
عجب کاری برای مردم بیکار پیدا شد!
صائب تبریزی
----------------

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی
انوری
----------------

گر به خشم است و گر به عین رضا
نگهی باز کن که منتظریم
سعدی
----------------

من مریض درد عصیانم که درمانم تویی
دردمند این‌چنین محتاج درمان شماست!
محتشم کاشانی
----------------

من چون نزنم دست که پابند منی
چون پای نکوبم که توئی دست‌زنان
مولانا
----------------

حباب‌وار براندازم از روی نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
حافظ
----------------

مرا که سِحر سخن در جهان همه رفته است
ز سِحر چشم تو بیچاره مانده‌ام مسحور
سعدی
----------------

این بدان گفتم که تا هر بی‌فروغ
کم زند در عشق ما لاف دروغ
عطار
----------------

مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر
ما همچنان در اول وصف تو مانده‌ایم
حافظ
----------------

ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
حافظ

----------------
این هم آخری:


اتل متل توتوله
گاو حسن چه جوره!

دانشجو

روابط موجود در دانشگاههاى ما
 
 -۱ روابط دانشجو با استاد
 -۲
روابط دانشجو با دانشجو
 -۳
روابط استاد با دانشجو
 -۴
روابط کارمندان با دانشجو و بالعکس

 
روابط دانشجو با استاد
الف:  دانشجو دختر است و استاد مرد:
 -۱ دانشجو خودشیرینی می کند به هدف نمره.
 -۲
دانشجو خودشیرینی می کند به هدف استاد.
معمولا در دوحالت فوق، دانشجو به هدف خود میرسد.
 
ب. دانشجو پسر است و استاد مرد:
 -۱
دانشجو و استاد چشم دیدن یکدیگر راهم ندارند.
 -۲
دانشجو و استاد خیلی رفیق می شوند یه طوری که شوخیهای آنها را نمی توان به قلم آورد.
 -۳
نقش سنگ را برای هم بازی می کنند.
معمولا در هیچ کدام از حالات فوق هیچ کدام از طرفین هدفی را دنبال نمی کنند.


 روابط دانشجو با دانشجو
 
الف: پسر با پسر: استغفرالاه! 
 
ب: دختر با دختر: خدا اون روزو نیاره !
 
ج: پسر با دختر: آهان رسیدیم سر اصل مطلب! :
 -۱
روابط در حد نگاه; نهایت رابطه: آمار گیری
 -۲
روابط در حد سلام و علیک; نهایت رابطه: احوال پرسی
 -۳
روابط در حد جزوه دادن و جزوه گرفتن; نهایت رابطه: کپی جزوه ها
 -۴
روابط در حدسالی یکبار تور یکروزه تفریحی ; نهایت رابطه: سالی دوبار تور یکروزه تفریحی!
 -۵
روابط در حد پارتیهای دوره ای; نهایت رابطه: روم نمی شه بگم!
 -۶
روابط در حد درس خواندنهای دست جمعی; نهایت رابطه: اضافه شدن به تعداد مرغ عشقهای عالم!
 -۷
روابط در حد مرغ عشق; نهایت رابطه: ...چی بگم والا


روابط استاد با دانشجو
الف: استاد مرد است و دانشجو دختر:
 -۱
استاد از دماغ فیل افتاده است و هیچکس را تحویل نمی گیرد.
 -۲
استاد هم مجرد است هم شکارچی!
 -۳
ستاد دنبال بهانه ای می گردد تا نمره بذل و بخشش کند.
 
ب: استاد مرد است و دانشجو پسر:
اتفاقات تکراری است.
 
ج: استاد زن است و دانشجو دختر یا پسر:
استاد بنده خدا کار خودش را می کند و دانشجو ها برای خودشان آتیش می سوزانند.


 روابط کارمندان با دانشجو و بالعکس
 
معمولا هنگام امتحانات و گرفتن تقلبها رسمیت پیدا می کند. گاهی اوقات هم بعضیها موش میدوانند