جرج بوش می ره بازدید یک مدرسه . سر کلاس می شینه و می گه هر سوالی دارید بکنید.
یکی بلند می شه و می گه :سلام آقای رئیس جمهور اسم من رابته من سه سوال داشتم :
1-چطور شد شما در انتخابات رو باختید ، بعد بردید؟
2-چرا شما می خواهید بدون دلیل به عراق حمله کنید؟
3-به نظر شما ، بمب اتمی هیروشیما ، بزرگترین عمل تروریستس تاریخ نبود؟
جرج بوش تکونی رو صندلی می خوره و تا می یاد جواب بده ،زنگ تفریح می خوره.
زنگ بعد
یک پسر دیگه بلند می شه و می گه: آقای رئیس جمهور من جک هستم و دو سوال دارم.
1-چرا زنگ تفریح 20 دقیقه زود تر به صدا در آمد؟
یه تیر چراغ برق از مورچه خواستگاری میکنه مورچه جواب رد میده چراغه میپرسه چرا؟ مورچه میگه اخه من از لات هایی که سر کوچه می ایستند خوشم نمی آید
اغازی باید
ورنه این ثانیه ها می خشکند
وقت پیوند من و خاطره هاست
اغازی باید.
غم من بیشتراز فریاد یک قناری است
و من اکنون
به تپشهای قلبم نیزشک دارم شک
تمامی شوقم شاید
دیدن روی کودکی شاد است
که به لبخندی به من می گوید:
سلام
و جوابش را
از چشمه غمگین نگاهم
برمی چیند .
تک ستاره
دوباره دل هوای با تو بودن کرده
نگو این دل دوری عشق تورو باور کرده
دل من خسته از دست به دعا ها برده
همه آرزوهام با رفتن تو مرده
حالا من یه آرزو دارم تو سینه
که دوباره چشم من تو رو ببینه
واسه پیدا کردنت تن به دل صحرا میدم
آخه تو رنگ چشات حیبت دنیا رو دیدم
توی هفت آسمون تو تک ستاره منی
به خدا ناز اون چشماتو به دنیا نمی دم
حالا من یه آرزو دارم تو سینه
که دوباره چشم من تورو ببینه